طفلی به نام شادی
دیریاست گم شدهاست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند - به بالای آرزو -
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یکسو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شفیعی کدکنی
دکتر علیمحمد حقشناس از چهرههای ماندگار زبانشناسی بر اثر عارضه قلبی در تهران درگذشت.
به گزارش ایلنا، مرحوم علیمحمد حقشناس در اردیبهشت ۱۳۱۹ در خانوادهای مذهبی از بیت آیتالله حقشناس در جهرم به دنیا آمد.
دکتر حقشناس از دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم امروز) در رشته زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت؛ سپس عازم انگلستان شد و از دانشگاه لندن در رشته زبانشناسی و آواشناسی همگانی دکترا گرفت. علیمحمد حقشناس در سال ۱۳۵۲ به ایران آمد. او نخست در دانشگاه ملی (شهید بهشتی امروز) و بعد در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
وی دارای تالیفات بسیاری بود یکی از این تالیفها شامل کتاب «فرهنگ معاصر هزاره انگلیسیـفارسی» (یکی از مؤلفین) بود.
همچینین دکتر حقشناس در دوره بیستم انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال برگزیده شد و در سال ۸۵ از سوی صداوسیما به عنوان چهره ماندگار بخش زبانشناسی انتخاب شد. این چهره ماندگار، متخصّص زبانشناسی و آواشناسی است و به ادبیات و مسائل نظری ادبی تعلّق خاطر بسیار داشت و در هر دو زمینه خوانده و نوشته بود. برخی آثار وی عبارتند از: آواشناسی (تألیف/ انتشارات آگاه، ۱۳۵۶)/ بازگشت دیالکتیک (تألیف / انتشارات آگاه، ۱۳۵۸)/ بودا (ترجمه/ طرح نو، ۱۳۷۲)/ تاریخ مختصر زبانشناسی (ترجمه/ نشر مرکز، ۱۳۷۰)/ تولستوی (ترجمه/ طرح نو، ۱۳۷۱)/ رمان به روایت رماننویسان (ترجمه/ نشر مرکز، ۱۳۷۰)/ زبان (ترجمه/ اثر ساپیر، سروش، ۱۳۷۶)/ زبان (ترجمه/ اثر بلومفیلد، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹)/ سروانتس (ترجمه/ طرح نو، ۱۳۷۳)/ فرهنگ معاصر هزاره انگلیسیـفارسی (تألیف، با همکاری دکتر حسین سامعی و خانم نرگس انتخابی/ فرهنگ معاصر، ۱۳۸۰).این کتاب، در دوره بیستم انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال معرفی و برگزیده شد/ مقالات ادبیـزبان شناختی (تألیف/ انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۰)/ وطن فروش (ترجمه/ نشر مرکز، ۱۳۷۴).
مراسم تشییع پیکر این استاد زبانشناس صبح روز دوشنبه (۱۳ اردیبهشت) از مقابل بیمارستان پیامبران تهران در خیابان آیتالله کاشانی، بلوار اباذر، جنب پارک میعاد برگزار میشود و پیکر دکتر حقشناس بنابر وصیت وی در کلاردشت به خاک سپرده میشود.
سال گذشته روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیرازی٬ با جماعت دانشجویان جویای دانش کلاسی داشتم و به دلیل ذوق سرشارشان که به وجدم آورده بودند؛ حکایت «در جامع بعلبک وقتی کلمهای همی گفتم...» را از گلستان نقل کردم که به راستی وصف حال من با آن جماعت بود.
امسال و امشب اما -هر چند اندکی دیر- برآنم تا شاهغزلی را میهمانتان کنم که هر چه بشنویم و بخوانیم و بنیوشیم٬ سیراب نمیشویم؛ چرا که:
در شعر سه تن پیمبرانند هر چند که لانبیُ بعــــــدی
اوصاف و قصیده و غــزل را فردوسی و انوری و سعدی
از پیامبر غزل بشنوید:
چون است حال بستان ای باد نوبهــــاری کز بلبلان برآمد فـــــریاد بیقـــــــــــــــــــراری
ای گنج نوشدارو با خستگــــــــان نگه کن مرهم به دست و ما را مجروح میگــــــذاری
یا خلوتی برآور یا برقعی فروهــــــــــــــــــل ور نه به شکل شیرین شور از جـــهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عـــــــرق برآرد چون بر شکوفه آید باران نوبهــــــــــــــــــــاری
عود است زیر دامن یا گــــــــل در آستینت یا مشک در گریبان بنمـــــــــــای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفــــــــــــــریبت تو در میان گلها چون گل میــــــــــــان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابــــــــــــــــرو این میکِشد به زورم وان مــیکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمـــــــیگریزد دربند خوبرویان خوشتر کـــــــــــــه رستگاری
زاول وفا نمودی چندان که دل ربــــــــــودی چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق مــــــــــــــــا را کاین عمر صرف کردیم انـــــــــــــــدر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیـــــــــــالت باطل بود که صورت بر قبلــــــــــــه مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست درمان درد سعدی با دوست ســـــــــــازگاری