ای مرغ آشیان وفا خوشخبر بیا
با ارمغانِ قول و غزل از سفر بیا
پیکِ امید باش و پیامآورِ بهار
همراهِ بوی گل چو نسیمِ سحر بیا
زان خرمنِ شکفتهی جانهای آتشین
برگیر خوشهای و چو گل شعلهور بیا
دوشَت به خواب دیدم و گفتم خوش آمدی
ای خوشترین خوشآمده بار دگر بیا
چون شب به سایههای پریشان گریختی
چون آفتاب از همه سو جلوهگر بیا
در خاک و خون تپیدنِ این پهلوان ببین
سیمرغ را خبر کن و چون زالِ زر بیا
ما هر دو دوستان قدیمایم ای عزیز
این صبر تا نرفته ز کف چون ظفر بیا
بشتاب ناگزیر که دیر است وقتِ پیر
ای مژدهبخش بختِ جوان زودتر بیا
این روزگار تلختر از زهر گو برو
یعنی به کامِ سایه شبی چون شکر بیا
نقل از:http://blog.malakut.ir/
ممنون از شعر زیبایی که گذاشتی
ای روزگار
به به عجب شعری برای امروز بامداد.
وبلاگ هم به روز است با چند ترجمه
رند عزیز
آهنگ اینجا را هم بشنو
http://www.shakhenabatam.blogfa.com/
مرسی اومدید