در جستوجوی خویش در فراز و نشیبهای تند و پیچاپیچ درون که کس را یارای رویاروییشان نیست٬ و گونهگونگی ورنگارنگی مدام تو رابه هرسو میکشاند و به زانویت میآورد؛ و یافتن ویقین در چنگال شک و تردید نیمهجان میشود و سوسوی شعلهای در دوردستهای وجود مسرورت میکند؛ بودنت مرهمی بر جان خسته و نزار من است.
باش تا بیابم تو را و تو مرا بنمایی بر خود تا بیابم خود را از وجودت و سرشار شوم از بودنت...
مترسک
جایی پنهان در این شب ِ قیرین
اِستاده به جا، مترسکی باید;
نهش چشم، ولی چنان که میبیند
نهش گوش، ولی چنان که میپاید.
بیریشه، ولی چنان به جا سُتوار
کهش خود به تَبَر کَنی ز جای، اِلاّک.
چون گردوی پیر ِ ریشه در اعماق
می نعره زند که از من است این خاک.
چون شبگذری ببیندش، دزدیش
چون سایه به شب نهفته پندارد
کز حیله نفس به سینه درچیدهست
تا رهگذرش مترسک انگارد.
آری، همه شب یکی خموش آنجاست
با خالی بود ِ خویش رودررو.
گر مَشعله نیز میکشد عابر
ره مینبرد که در چه کار است او.
شاملو.خوشحالم آپ کردید.
ممنونم ازتون و سپاس برای شعر زیبایی که نوشتید.
آن چیزی که مینویسی خوندنیه. خیلی زیاد
سلام ببخشید این چند وقته نبودم درگیر دانشگاه و درسام بودم کلاسا دیر شروع شد و حالا هم باید زود تموم بشه و حسابی فشرده کردنش تا پدر ما رو در آرند خوب حالا خودتون خوبید
مطلبت با اونکه کوتاه بود اما عمیق بود برداشت های زیادی البته مثبت میشه ازش داشت
منتظر آپ بعدیت هستم برمیگردم
سلام
همه درگیر این پرسشیم. و بوده اند هم. ولی خوب بهترین جوتب نزد مولاناست و مرصادالعباد که خودتان بهتر از من می دانید.
این رویدادهای بعد از انتخابات نمی گذارد مثل قبلا مطلب ادبی درست بنویسم هر چه می خواهم بنویسم میگم که چی مطلب مهمتری هست ...
همون اولین کلمات منو یاد سریال لاست انداخت.درگیری درون.سردرگمی .بلاتکلیفی.امتحان.زمان.سرنوشت.دنیا.انتقال.مرگ.رایی.ابدیت.جودانگی.
سلام
اومدم عیدو تبریک بگم
و سر بزنم و دیدم که متاسفانه آپ نکردی
برمیگردم